شهرهای مرزی امکانات کافی ندارند/ مونوریل نمی‌خواهیم، کارخانه برایمان بسازید/ لطفا حق استان ما را بگیرید!

هنوز اذان صبح روزهای سرد اسفند را نگفته‌اند که مهندس رستم قاسمی خانه را ترک می‌کند به مقصد کرمانشاه. احتمالا ماشین‌هایی که تک و توک از کنارش می‌گذرند، نمی‌دانند او همان مردی است که مجری تونل‌های متروی تهران بوده و حتی حفر تونل‌هایی که آب شرق و غرب تهران را تامین می‌کند، فقط بخشی از اقدامات او در سال‌های قبل است.

وقتی آفتاب آنقدر بالا می‌آید که کرمانشاه هم روشن می‌شود، سردار قاسمی به این شهر می‌رسد. مثل همیشه اولین قرار با یاران قدیمی است که گرچه نیستند اما آثار حضورشان هنوز هم جاری است. سردار خود را به باغ فردوس کرمانشاه می‌رساند و بر سر مزار آیت الله سید مرتضی حسینی نجومی، فقیه دانشمند، فاتحه‌ای می‌خواند. بعد با گل‌های رز سرخی که در دست دارد، دیداری تازه می‌کند با شهدای مدافع حرم کرمانشاه؛ سردار حمزه کاظمی (۱۳۴۸-۱۳۹۴)، سردار شهید سرتیپ دوم حاج محمدحسین علیخانی (۱۳۵۰-۱۳۹۵)، حاج اکبر نظری (۱۳۴۱-۱۳۹۵) و… هنوز زیر سقف آهنی در قطعه ۴ شهدا است که دختر ده ساله یکی از میزبانان با چادر سیاهی که بر سر دارد، جلو می‌آید و شعری می‌خواند:

هرگز نروی از یاد در نعره طوفان‌ها/از خون تو می‌روید صد لاله به دامان‌ها
ای قاسم جبارین سر لشکر میدان‌ها/از نام تو می‌افتد صد لرزه به شیطان‌ها

مهندس قاسمی در هوای سرد صبح کرمانشاه، بی‌هیچ عجله‌ای می‌ایستد، به شعر خواندن دختر گوش می‌کند. هر یادی از دوست و یار قدیمی‌اش، سردار شهید قاسم سلیمانی برای او شیرین است. با گفتن «احسنت»‌های پی در پی دختر را تشویق می‌کند و سراغ مزار چند شهید دیگر را می‌گیرد.

دیدار مهندس رستم قاسمی با شهدا

کرمانشاه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون شهدای زیادی داشته است. سردار قاسمی بر سر مزار چهار شهیدی می‌ایستد که در اسفند ۱۳۵۷ از پادگان لشگر سنندج در برابر نیروهای ضدانقلاب دفاع کردند؛ شهید سیدمحمدسعید جعفری، شهید امیرمنصور شاهرضایی، شهید امیر اشک‌تلخ و شهید حسین اشک‌تلخ. در همین باغ فردوس مهندس قاسمی بر سر مزار مهدی نوروزی (۱۳۶۱-۱۳۹۳) که در عوینات عراق در برابر داعش و در دفاع از حرم امامین عسکریین شهید شده، هم چند شاخه گل می‌گذارد و هم فاتحه می‌خواند و بعد قدم‌زنان به سراغ مزار سرتیپ پاسدار حاج عبدالرضا حاجی علیانی (۱۳۴۱-۱۳۹۵)، حاج فردین پیری (۱۳۵۷-۱۳۹۹) و… می‌رود. گاهی با اطرافیانش حرف‌هایی پنهانی نیز می‌زند. خداحافظی با باغ فردوس با خواندن فاتحه‌ای بر سر مزار شهید محراب آیت‌الله آقا عطاءالله اشرفی اصفهانی (۱۳۳۵-۱۳۶۱) به سرانجام می‌رسد.

ساعت حوالی هشت و نیم صبح است که مهندس رستم قاسمی، با صنعت‌گران و کارآفرینان کرمانشاه دیداری خصوصی دارد. صحبت‌های زیادی میانشان رد و بدل می‌شود. از مشکلات عمده کارآفرینان کرمانشاه تا امکانات بالقوه‌ای که این استان در اختیار دارد و خیلی‌هایش در همین حالت بالقوه باقی مانده و به جای آن که بالفعل شوند، هر روز بر آمار بیکاری و فقر در این استان می‌افزاید. استانی که دیوار دفاعی کشور است و در تمام سال‌های دفاع مقدس پایبندی خود را به نظام جمهوری اسلامی ایران با خون شهدایش اثبات کرد.

نیم ساعت مانده به یازده سالن اجتماعات هتل آزادگان پر می‌‌شود از بانوان فعال کرمانشاه که یکی یکی از راه می‌رسند. ساعت ۱۱ سردار وارد سالن می‌شود. جلسه بانوان کارآفرین با تلاوت قرآن شروع می‌شود. حالا نوبت خانم‌هاست که از مشکلات استانشان بگویند.

یکی از آنان اشاره می‌کند که زنان کرمانشاه سربازان خط مقدم جبهه اقتصادی هستند و دیگری می‌گوید که بیمه زنان کارآفرین استان با مشکلات زیادی همراه است و ما نیازمند تسهیلاتی با درصد اندک هستیم. بانوی سوم از شجاعت زنان کرمانشاهی می‌گوید که بسیاری‌شان برای خانواده خود، هم مرد هم هستند و هم زن. آنها یک‌تنه زندگی را در شرایط سخت اقتصادی پیش می‌برند و به حمایت نیاز دارند. اکنون تمام بانوان حاضر در جلسه چشم‌انتظار صحبت‌های سردارند که این طور شروع می‌شود: «در دوران جنگ ایران و عراق، کرمانشاه استان مدافع کشور بود و از کیان ایران و اسلام در این دوران دفاع کرد؛ دفاعی مقدس.» او اشاره می‌کند که ایران بیش از ۳۲۰ کیلومتر مرز با عراق دارد و حدود ۵۰ درصد از صادراتمان نیز به همین کشور است. مهندس قاسمی که سال‌های طولانی است در زمینه‌های مختلف اقتصادی دستی بر آتش دارد امیدوار است که ایران از این فرصت بهترین استفاده را ببرد. سپس یادی می‌کند از دوران تحریم و می‌گوید: «تا سال ۱۳۹۰ وابستگی ما به واردات نفت بسیار زیاد بود. تقریبا در پایان سال ۱۳۹۲ که دوره وزارت من به پایان رسید، با اقدامات مختلفی که انجام دادیم، بسیاری از این وابستگی‌ها قطع شد. حتی ما توانستیم از یک واردکننده بنزین به صادرکننده بنزین تبدیل شویم.»

سفر مهندس رستم قاسمی به کرمانشاه

مهندس قاسمی اولین رئیس ایرانی اوپک بوده است که خاطرات زیادی از آن دوران دارد و در همان سال‌ها با سران کشورهای مختلف دیدار داشته است. او برای بانوان کارآفرین تعریف می‌کند: «یک بار در همان دوران سخت تحریم‌های سه گانه ایران، فردی در یکی از جلسات اوپک از من پرسید که شما با این همه وابستگی چطور می‌توانید از تحریم‌ها عبور کنید؟ و من به او گفتم که مگر آن کشورهای مستقل از آسمان یا زمینی دیگر آمده‌اند؟ اگر آنها توانسته‌اند پس ما هم می‌توانیم. و عملکرد کشور ما در این سال‌های تحریم به گونه‌ای بود که نشان داد این توانستن واقعی بوده است.»

سردار که جنگ را با پوست و استخوانش تجربه کرده، خوب می‌داند که زنان در ایام جنگ چه حضور موثری داشته‌اند؛ چه آنهایی که در نقش پزشک و پرستار از دیگر سربازان مراقبت می‌کردند و چه آنهایی که شوهرانشان را به جنگ می‌فرستادند و مدیریت امور خانه و فرزندان را بر عهده می‌گرفتند و چه زنان شجاعی مانند خانم فرنگیس که شهرتش در کرمانشاه زبانزد خاص و عام است. او مروری می‌کند بر دوره‌ای که برای اولین بار یک وزیر زن در دولت حضور داشت؛ دکتر مرضیه دستجردی. سردار که از نزدیک شاهد تلاش‌های این وزیر زن بود، با قاطعیت می‌گوید: «جز در برخی از مشاغل سخت که مناسب حضور زنان نیست، بانوان می‌توانند در دیگر شغل‌ها و منسب‌های اجتماعی و وزارتی حضور موثر داشته باشند.»

سردار وقتی مسولیت وزارت نفت را بر عهده داشت، صرفا با حضور زنان در رشته بسیار دشوار حفاری که محل کار آن نیز خارج از شهر است، موافقت نداشته. از نظر او زنان در حوزه‌های اجرایی مختلف می‌توانند حضور موثر داشته باشند. بماند که آنها غیر از شغل‌های اجتماعی مسولیت خانه و فرزندپروری را هم بر عهده دارند. تمام صحبت‌های سردار که با عملکردش در طول سالیان سال سازگار است، دل بانوان حاضر در جلسه را گرم می‌کند. حالا آنها می‌دانند مردی که برخی او را سردار سازندگی می‌نامند چقدر برای بانوان کارآفرین کشور و زنان علاقمند به فعالیت‌های اجتماعی ارزش و اعتبار قائل است.

نزدیک اذان ظهر مهندس رستم قاسمی برای یک دیدار خصوصی به مسجد المهدی می‌رود، گفتگویی در پشت درهای بسته اتاق میان او و چند شخصیت معتبر کرمانشاه شکل می‌گیرد. سردار آنجا نماز می‌خواند و دوباره راهی سالن اجتماعات می‌شود. ساعت حوالی ۱۵ است که کارکنان و نخبگان استان در یک روز تعطیل خود را به جلسه رسانده‌اند. یکی از مهمانان که لباس آبی رنگ زیبای کردی بر تن دارد، و از همان ابتدای سخنش به لباس خود افتخار می‌کند، می‌گوید: «سردار عزیز، استان کرمانشاه در دفاع مقدس و دفاع در مقابل داعش، در خط نخست بود ولی در ردیف بودجه و خدمات، معمولا در خط و ردیف آخر است.» سالن جلسه با صدای دست زدن مهمانان حال و هوایی پرشور پیدا می‌کند. مهمان دیگری با ته‌لهجه شیرین کرمانشاهی یاد می‌کند از ۹۸۰۰ شهید کرمانشاه در جنگ ایران و عراق. او از گذشته‌ها تعریف می‌کند: «کرمانشاه دالان کربلاست. زیرا که در گذشته‌ها، آن روزهایی که هتل و مسافرخانه‌ای نبود، مردم کرمانشاه دست زوار امام حسین علیه السلام را می‌گرفتند و به خانه خود می‌بردند.» مرد حرفش را این طور ادامه می‌دهد: «حیف است که سفره پهلوانان کرمانشاهی جولانگاه فقر و بیکاری و سردرگریبان بودن باشد.» دوباره صدای احسنت گفتن و تشویق سالن را پر می‌کند.

مرد دیگری بی‌این‌که خود را پشت تریبون برساند، بعد از خوشامدگویی به سردار قاسمی، می‌گوید: «کرمانشاه بی‌کس شده و تنهاتر از آن است که دیگر به کسی روبیندازیم. یکی از مشکلات ما در استان، این است که مدیران غیربومی را در منصب‌های مختلف به اینجا می‌آورند و وقتی همان شخص تجربه‌های زیادی کسب کرد، از این استان می‌رود و جای دیگری مشغول به کار می‌شود.»

سردار قاسمی، با تشویق مردان نخبه کرمانشاهی، خود را به تریبون می‌رساند و یادی می‌کند از عدل حکومت امام علی علیه السلام و تقسیم عادلانه اموال در زمان حاکمیت او. سپس، این طور ادامه می‌دهد: «شهرهای مرزی که دروازه کشور هستند، باید بهترین شهرها از نظر امکانات باشند. اما الان وضعیت متفاوت است. شهرهای مرزی با مشکلات متعددی مواجهند. در حالی که لطف خدا شامل حال ما ایرانی‌ها شده که ظرفیت‌های عجیبی از انواع انرژی‌ها در اختیارمان قرار گرفته است.»

مهندس قاسمی در دوره‌ای که مسولیت وزارت نفت را بر عهده داشت، با ۳ تحریم سازمان ملل متحد، اروپا و امریکا مواجه بود و توانست در همان زمان هم پروژه‌های مختلف پارس جنوبی را با تکیه بر نیروهای متخصص ایرانی پیش ببرد و هم بالاترین آمار فروش نفت را در طی صد سال اخیر به دست آورد. او با توجه به این پیشینه فعالیت رو به نخبگان کرمانشاهی می‌گوید: «من شاید مرد سیاست‌باز و اقتصاددانی نباشم ولی یک اقتصادران هستم؛ از دور زدن تحریم‌ها گرفته تا ریاست اوپک. کشورهای مختلف جهان را دیده‌ام و با ساز و کار فعالیت‌های اقتصادی‌شان آشنا هستم. چند وقت پیش یک نفر گفت که چرا دولت بر قیمت‌ها نظارت نمی‌کند؟ و من پاسخ دادم که تا کی باید وزیر و ناظر مغازه به مغازه بروند و بر قیمت کالاهای مختلف نظارت کنند؟ اینها روش‌های دقیانوسی است. در دنیا این مشکلات با سازوکاری مناسب حل شده است. امروز هم ما می‌توانیم با استفاده از تکنولوژی و ابزار بر توزیع نظارت کنیم. اما از راهکارهای موثر در دیگر کشورها استفاده نکرده‌ایم.»

در پایان جلسه یکی از مردان می‌گوید: ‌«سردار می‌شود خاطره تاکسی سوار شدنتان را برای ما تعریف کنید؟»‌ مهندس رستم قاسمی از گفتگو با افراد و سوال‌های چالشی و حتی دیدار دوستانه با مردم استقبال می‌کند. با خنده در جواب آن مرد می‌گوید: «البته من این خاطره را در یک برنامه تعریف کردم و حالا نسخه‌های متعدد آن در اینترنت هست. اما به خاطر شما، دوباره تعریفش می‌کنم.» سردار ماجرای روزی را که وزیر نفت بود و یک تاکسی دربست گرفته بود تا خود را برای ارائه یک سری توضیحات به مجلس شورای اسلامی برساند و راننده به وزیر نفت که بنزین و گاز خوبی در اختیارشان قرار نمی‌دهد، بدوبیراه گفته بود را تعریف کرد. حتی در همان روز هم مهندس قاسمی گرچه وزیر نفت کشور بود، با آن مرد هیچ رفتار تندی نداشت و حرف‌هایش را با سعه صدر شنید و امروز هم، با گذشت زمانی نسبتا طولانی، همان خاطره را با سعه صدر و صبوری برای مردم کرمانشاه گفت.

پس از پایان مرور خاطره آن تاکسی سوار شدن، دوباره صدای دست زدن مردان کرمانشاهی بلند می‌شود. همه با لبخند جلسه را ترک می‌کنند. بماند که سردار نیم‌ساعتی طول می‌کشد تا از سالن خارج شود زیرا مهمانان قصد داشتند که با او عکس‌های سلفی یا دسته‌جمعی بگیرند. سردار خواسته هیچ کدام را بی‌جواب نمی‌گذارد. همان‌طور که اگر کسی در کارش مشکل شخصی داشت و به او می‌گفت، سردار سریع ارجاع می‌داد برای گرفتن شماره تلفنش و پیگیری‌های مصرانه بعدی.

ساعت ۵ بعدازظهر است که مردان و بانوان کرمانشاهی با برگه‌هایی که نشان خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایشان بر آن ثبت شده، در سالن اجتماعات منتظر مهندس رستم قاسمی هستند تا سوالاتشان را بپرسند. این جلسه نیز با خواندن آیاتی از قرآن شروع می‌شود. از تمامی رسانه‌های رسمی کشور، مثل خبرگزاری فارس، مهر، تسنیم، باشگاه خبرنگاران و… و رسانه‌های استانی مثل باختر همه و همه در این نشست حضور دارند. خبرنگاران دغدغه اقتصادی دارند. همان طور که سردار دغدغه اقتصادی دارد و در جلساتش از وضعیت فعلی با عنوان «بن بست اقتصادی» یاد می‌کند.

یک خبرنگار درباره خبری که پیش‌تر در خبرگزاری مهر، مبتنی بر ۲۴ میلیارد دلار صادرات سالیانه، منتشر شده، می‌پرسد. سردار در پاسخ می‌گوید: «حدود ۱۲ میلیارد دلار از این مقدار حاصل صادرات به کشور عراق است که نتیجه تلاش‌های شهید سلیمانی در محور مقاومت است. و گرنه چنین هزینه‌های صادراتی را باید در مقابله با داعش خرج محافظت از مرزهایمان می‌کردیم.»

خبرنگار دیگری از سردار درباره موضوع کاندیداتوری نظامی‌ها می‌پرسد. سردار قاسمی که همیشه به سپاهی بودنش افتخار می‌کند، در پاسخ می‌گوید: «من عضو سپاهم و در سپاه هم خدمت کرده‌ام. در دوران خدمتم در سپاه، کار مهندسی رزمی و پشتیبانی کرده‌ام. حالا این که نظامی‌ها شانس ریاست جمهوری دارند یا خیر، بستگی به تشخیص مردم دارد.»

مهندس قاسمی که معاون اقتصادی سپاه قدس است، به اهمیت کشور عراق در همسایگی ایران اشاره می‌کند و می‌گوید: «اقتصاد کشور امروز نیازمند ایجاد رونق است و برای این کار راه‌های مختلفی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. از جمله حضور پررنگ‌تر در بازار کشور عراق. در حال حاضر ایران ۲۴ درصد نیاز کشور عراق در حوزه‌های مختلف را تامین می‌کند و ما می‌توانیم این میزان را به ۴۰ درصد نیز برسانیم. حالا شما محاسبه کنید که اگر فقط در بحث صادرات به عراق ۱۰ میلیارد دلار افزایش داشته باشیم، از طریق این درآمد چه میزان شغل در کشور ایجاد می‌شود و وضعیت استانی مثل کرمانشاه تا چه اندازه می‌تواند به لحاظ اقتصادی بهبود پیدا کند!»

دیدار مهندس قاسم رستمی با خبرنگاران کرمانشاه

او معتقد است که در شرایط تحریم و برجام و حواشی آن باید قدرت پیدا کنیم تا با عزت در مذاکره‌های بین‌المللی حاضر شویم. از طرفی، نباید نفت خام را برای هزینه‌های جاری کشور به فروش رساند. بلکه باید هزینه‌های جاری را از راه‌های دیگری تامین کرد و پول حاصل از درآمد نفت را صرف بهبود زیرساخت های کشور کرد.

سردار صحبت‌هایش را در پایان نشست دیدار با فعالان مطبوعات و رسانه این طور به پایان می‌رساند: «درخواست من از شما این است که برای حضور حداکثری مردم در انتخابات تلاش کنید.»

حالا نوبت جوانان است؛ دانشجویان جوان کرمانشاهی. ساعت ۷ و نیم شب است. سردار در فاصله دو جلسه نمازی می‌خواند و دوباره وارد سالن می‌شود. با دانشجوها و استادانشان خوش و بشی می‌کند و از آنها می‌خواهد که از خودشان و خواسته‌هایشان بگویند.

مثل همیشه یکی از درخواست‌های دانشجویان بهبود امکانات رفاهی است. البته این روزها، درخواست اصلاح وضعیت آموزش مجازی نیز را باید بیشتر بررسی کرد. دیگری درباره شعارها و خروجی‌های مجلس یازدهم می‌پرسد و شخص سوم، درباره این که آیا ارتباط با آمریکا به نفع ایران است یا خیر. سوال تکراری اما مهم آنها نیز بحث اقتصادی و فقری است که این روزها گریبانگیر مردم زیادی در استان‌های مختلف کشور شده است.
مهندس قاسمی به کشورهای مختلف دنیا سفر کرده و تجربه‌های متعددی دارد. او تعریف می‌کند: «در برهه‌ای از سال ۱۳۹۱ مرغ در کشور کم شده بود و من در سفری که به برزیل داشتم باید این مساله را حل می‌کردم. آنجا با طرح مشکل فروش نفت و انتقال پول، راهکار تهاتر را مطرح کردم. پس از گفتگوهای متعدد، از من پرسیدند که بالاخره شما با تحریم و مسائل هسته‌ای چه خواهید کرد؟ و من توضیح دادم که ما اصلا هدفمان ساخت سلاح هسته‌ای نیست. و برایشان وضعیت ایران و آرمان‌هایش را شرح دادم.»

سردار چند خاطره دیگر هم از آن روزگار و عملکردهایش نقل می‌کند و بعد می‌گوید: «راه ما همان نگاه شهید سلیمانی است؛ ایستادگی و نه وادادگی.»

کرمانشاه در هوای سرد شبانه‌اش، با کوه‌هایی که از ابر و برف پوشیده شده‌اند همچنان میزبان مردی است که با سرداران بسیاری زیادی از این استان، خاطرات مشترک در دفاع از کشور دارد. به همین خاطر است که وقتی جلسه دیدار با اعضای شورای ائتلاف در ساعت هشت و ربع شب شروع می‌شود، مهمانان حرف‌هایشان را بی‌پرده و ملاحظات بیهوده مطرح می‌کنند و اتفاقا با استقبال سردار مواجه می شوند. یک نفر می‌گوید: «سردار، شما کم به کرمانشاه در این سال‌ها سفر نکرده‌اید. احوال شهر ما را می‌دانید. لطفا حق استانمان را بگیرید.» دیگری می‌گوید: «ما به جای مونوریل که سال‌هاست به نتیجه نرسیده، به کارخانه نیاز داریم. مسولان بارها بر طبل توسعه نواخته‌اند ولی ما هنوز راه به جایی نبرده‌ایم.» یکی دیگر از مهمانان دغدغه‌هایش فرق می‌کند: «سی سال است که می‌گوییم اقتصاد در اولویت است ولی هر روز بیشتر اعتبار اقتصادی‌مان را از دست می‌دهیم. فقر در استان کرمانشاه بعضی از مردم را به مرحله بی‌تفاوتی رسانده و این وضعیت خوبی نیست. در حالی که استان ما، دیوار دفاعی کشور است.»

مهمانان نشست شورای ائتلاف تعدادشان آنقدر زیاد نیست که سالن صد نفره پر شود. اما یکی یکی، متین و آرام، مشکلاتشان را برای سردار قاسمی مطرح می‌کنند. ادبیاتشان با دیگر مهمانان امروز متفاوت است. مثلا یکی از آنها می‌گوید: «ما نیاز به نگاه تازه داریم.»

خوبی جلسه در این است که سردار هم می‌تواند با تمام مهمان‌هایش صمیمانه حرف بزند و از دردهای ناشی از فقر مردم که او را آزرده‌خاطر می‌کند، بگوید. از این که، پدیده نان قرضی در کشورمان هیچ توجیهی ندارد. از این که کشور پر از معدن و نفت ما با وجود جوان‌های تحصیلکرده و مستعد هنوز درگیر بیکاری است. مهندس رستم قاسمی که مجری و طراح پروژه‌های بزرگی در کشور بوده که صرفا به دست نیروهای متخصص ایرانی و با شعار «ما می‌توانیم» به ثمر رسیده، باورش این است که همین وضعیت نابه‌سامان امروزی را نیز می‌توان درست کرد.

مهندس رستم قاسمی در استان کرمانشاه

مهمانان این نشست می‌دانند که سردار باید ساعت ۱۰ شب در فرودگاه باشد تا بازگردد و جلساتش را دوباره از صبح زود فردا پی بگیرد. پس، حرف‌هایشان را بدون مقدمه‌چینی مطرح می‌کنند و با خداحافظی گرمی، همگی با هم سالن اجتماعات را ترک می‌کنند.

سردار که در خلوت شب، مسیر رسیدن به فرودگاه را طی می‌کند، با نگاه کردن به بزرگراه‌ها و خیابان‌های این شهر، یاد گذشته می‌کند و خوب می‌داند که وضعیت کنونی، چیزی نیست که شایسته مردم کرمانشاه باشد. باید اوضاع این استان بهتر شود و سایه بیکاری و فقر از سر این شهر کنار برود.

اشتراک گزاری :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *